رَستاخيز يا زندهشدن مردگان مفهومي است به معناي زنده شدن يك موجود پس از مرگ. اين واژه تا حد زيادي يك مفهوم ديني است و از دو جنبه مختلف مورد استفاده قرار ميگيرد، يكي اعتقاد به زنده شدن ارواح فردي كه در حال حاضر رو به پيشرفت است (آرمانگرايي مسيحي، معادشناسي ادراكي)، و دوم رويكرد ديگري است كه فقط يكبار و بصورت «زنده شدن مردگان» در پايان جهان اتفاق ميافتد. بيشتر معادشناسان، معتقد به يك رستاخيز جهاني هستند كه طي آن تمام مردمان متعلق به همه قرون و اعصار تاريخ زنده ميشوند. رستاخيز مردگان يك بنياد اعتقادي در معادشناسي اديان ابراهيمي است. در تعدادي از اديان كهن، خداي زندگي، مرگ و تولد مجدد، خدايي است كه مي ميراند و زنده ميكند. مرگ و رستاخيز عيسي تمركز اصلي مسيحيت است. روح، بخش الهي و فناناپذير ذهن (ضمير) انسان است و بعضي معتقدند كه همان وسيله اصلي است كه مردم از طريق آن زنده ميشوند زيرا براساس قانون عليت ماوراي ماده ، ماده را بوجود آورده و اين ماوراي ماده همان روح است كه بخشي از ذات خداوند واحد است و درك آن خارج از فهم بشر است چون قوانين فيزيك بر آن مؤثر نيست .[۲] مباحث ديني به دنبال دانستن اين هستند كه كداميك از انواع رستاخيز واقعيت دارد؛ يك رستاخيز روحاني به همراه جسم روحاني مانند بهشت يا يك رستاخيز جسماني به همراه جسم بازسازي شده انسان.[۳] در حاليكه بسياري از مسيحيان اعتقاد دارند، رستاخيز عيسي با بدن جسماني بود و عده كمي معتقدند كه روحاني بود.[۴][۵][۶]
به صورت مستند موارد نادري از زنده شدن كساني موجود هست كه از نظر باليني مردهاند؛ اينها به شكل علمي به عنوان «سندرم لازاروس» طبقهبندي شدهاند؛ اصطلاحي كه برگرفته از داستان انجيل دربارهٔ «رستاخيز ايلعاذر» است.
رَستاخيز يا زندهشدن مردگان مفهومي است به معناي زنده شدن يك موجود پس از مرگ. اين واژه تا حد زيادي يك مفهوم ديني است و از دو جنبه مختلف مورد استفاده قرار ميگيرد، يكي اعتقاد به زنده شدن ارواح فردي كه در حال حاضر رو به پيشرفت است (آرمانگرايي مسيحي، معادشناسي ادراكي)، و دوم رويكرد ديگري است كه فقط يكبار و بصورت «زنده شدن مردگان» در پايان جهان اتفاق ميافتد. بيشتر معادشناسان، معتقد به يك رستاخيز جهاني هستند كه طي آن تمام مردمان متعلق به همه قرون و اعصار تاريخ زنده ميشوند. رستاخيز مردگان يك بنياد اعتقادي در معادشناسي اديان ابراهيمي است. در تعدادي از اديان كهن، خداي زندگي، مرگ و تولد مجدد، خدايي است كه مي ميراند و زنده ميكند. مرگ و رستاخيز عيسي تمركز اصلي مسيحيت است. روح، بخش الهي و فناناپذير ذهن (ضمير) انسان است و بعضي معتقدند كه همان وسيله اصلي است كه مردم از طريق آن زنده ميشوند زيرا براساس قانون عليت ماوراي ماده ، ماده را بوجود آورده و اين ماوراي ماده همان روح است كه بخشي از ذات خداوند واحد است و درك آن خارج از فهم بشر است چون قوانين فيزيك بر آن مؤثر نيست .[۲] مباحث ديني به دنبال دانستن اين هستند كه كداميك از انواع رستاخيز واقعيت دارد؛ يك رستاخيز روحاني به همراه جسم روحاني مانند بهشت يا يك رستاخيز جسماني به همراه جسم بازسازي شده انسان.[۳] در حاليكه بسياري از مسيحيان اعتقاد دارند، رستاخيز عيسي با بدن جسماني بود و عده كمي معتقدند كه روحاني بود.[۴][۵][۶]
به صورت مستند موارد نادري از زنده شدن كساني موجود هست كه از نظر باليني مردهاند؛ اينها به شكل علمي به عنوان «سندرم لازاروس» طبقهبندي شدهاند؛ اصطلاحي كه برگرفته از داستان انجيل دربارهٔ «رستاخيز ايلعاذر» است.